تقریباً هر استراتژی سئو می تواند از این پنج عنصر بهرهمند شود. آنها را در چارچوب خود بسازید و آنها را به بخشی از راه تجارت خود تبدیل کنید.
در این صنعت، ما زمان زیادی را صرف تجارت تاکتیک ها و ایده های سئو با یکدیگر برای سود متقابل می کنیم.
این یک چیز فوق العاده است. هر صنعتی این کار را نمی کند.
متأسفانه، ما زمان کمتری را صرف صحبت در مورد چگونگی توسعه استراتژی های سئوی خود می کنیم.
در حالی که هر استراتژی سئو متفاوت است – و باید باشد – یک استراتژی اساسی برای توسعه استراتژی ها وجود دارد.
در اینجا پنج موردی که هر استراتژی سئو به آن نیاز دارد آورده شده است.
1. نقشه ذهنی
نقشه ذهنی مکانی برای ساخت استراتژی شما از پایه است. نقشه ذهنی صرفاً مجموعهای از دستهبندیهای منشعب است که معمولاً از مرکز میآیند، از دستههای عمومیتر به مقولههای خاصتر حرکت میکنند و ایدهها جزئیتر میشوند.
این تجسم استراتژی نهایی شما نیست. نقشه ذهنی برای کمک به ارائه طرحتان نیست، بلکه برای کمک به فکر کردن درباره آن وجود دارد.
نقشههای ذهنی ابزارهایی هستند که به شما کمک میکنند فرآیند تفکر خود را به گونهای تصور کنید که ترکیب ایدهها را برای شما آسانتر میکند و به شما کمک میکند تا ببینید چگونه آنها بهطور کلی با هم هماهنگ میشوند. آنها به کاهش باری که استراتژی شما بر حافظه کاری شما تحمیل می کند کمک می کند تا بتوانید روی تفکر و طوفان فکری تمرکز کنید.
میتوانید از ابزاری مانند Mind Meister استفاده کنید، یا میتوانید به سادگی ایدههای خود را در قالب تصویری یادداشت کنید.
مزیت اصلی استفاده از نقشه ذهنی توانایی آن در کمک به تفکر غیرخطی است.
استفاده از نقشه ذهنی به شما این امکان را می دهد که همه چیز را به یکباره ببینید، در ساختاری شبیه به روش شبکه ای که مغز واقعی شما کار می کند، بنابراین من به شدت پیشنهاد می کنم از آن برای توسعه استراتژی SEO خود استفاده کنید.
2. یک نمایش بصری
هنگامی که استراتژی شما مشخص تر شد، به سندی عمیق تر و حرفه ای تر از نقشه ذهنی خود نیاز خواهید داشت.
به خاطر داشته باشید که یک استراتژی چیست: یک برنامه .
این بدان معناست که شما اهدافی دارید، وظایف خاصی که به آن اهداف متصل شدهاند، برخی از وظایف که باید قبل از کارهای دیگر انجام شوند، کارهای تکراری که باید تکرار و تکمیل شوند، و وظایف فرعی که با گذشت زمان بیشتر و خاصتر میشوند.
شما باید بتوانید همه اینها را به سرعت و به راحتی به مشتری و تیم خود ارائه دهید، و باید این کار را در قالبی انجام دهید که به اندازه کافی ساده باشد تا همه طرفین درک کنند و همچنین ویرایش کنید.
میتوانید از Google Sheets، Trello، Workzone، Basecamp یا هر چیزی که ترجیح میدهید استفاده کنید. ابزار خاص به اندازه روش شما برای استفاده از آن مهم نیست.
نحوه خواندن طرح و ایجاد تغییرات در صورت نیاز باید فوراً برای همه طرفین روشن شود. همچنین باید واضح باشد:
- کدام وظیفه به چه کسی محول شده است.
- کدام وظایف اولین بار را دنبال می کنند.
- کدام وظایف تکراری، برنامه ریزی شده، در حال پیشرفت و تمام شده هستند.
3. درک شرکت
چه یک سئوکار داخلی یا برون سپاری باشید، برای موفقیت هر استراتژی سئو باید درک کاملی از شرکت داشته باشید. شما باید بدانید که از چه نقاط قوتی می توانید استفاده کنید تا بیشترین ارزش سئو را به دست آورید، چه تاکتیک هایی برای هویت برند بهتر عمل می کنند و چه چیزی مانع شما می شود.
در اینجا برخی از مهم ترین عواملی که باید هنگام توسعه استراتژی خود در نظر بگیرید آورده شده است:
پیشنهاد فروش منحصر به فرد محصول چیست؟
ممکن است به یک خط از محصولات یا یک محصول واحد اشاره کنیم، اما در هر صورت، باید بدانیم که چه چیزی شرکت ما را متمایز می کند تا هر استراتژی عمل کند. این به شدت بر انواع دسترسیهای منطقی، نوع مخاطبانی که میخواهیم پرورش دهیم، نوع کلیدواژههایی که ردیابی میکنیم و موارد دیگر تأثیر میگذارد.
چشم انداز شرکت چیست؟
اگر میخواهیم امواجی را ایجاد کنیم که بر دید در موتورهای جستجو تأثیر میگذارد، باید عمیقتر از دانستن اینکه در چه صنعتی هستیم و میخواهیم سودآور باشیم، برویم. عمیقاً در بیانیه چشم انداز جستجو کنید تا به دنبال ایده هایی بگردید که اهداف و معیارهای استراتژی شما را راهنمایی کنند. اگر بیانیه چشم انداز شما این کار را برای شما انجام نمی دهد، ممکن است بخواهید یک بیانیه چشم انداز جدید برای کمپین خود ایجاد کنید، که در خدمت هدف باشد.
شرکت واقعاً در حال حاضر به کجا آسیب می رساند؟
این یکی از آن چیزهایی است که ممکن است به نظر برسد که میتوانید در اوایل از آن اجتناب کنید، اما اگر استراتژی سئو (یا بخش، یا شراکت) از بین نرود، همیشه وارد میشود و آن را از بین میبرد. آنچه را که شرکت واقعاً باید ببیند و واقعاً نمی تواند قبل از متعهد شدن به یک استراتژی بپذیرد، درک کنید.
4. درک مخاطب
شما باید بدانید که مخاطبان شما چه کسانی هستند، و این به معنای چیزی بیشتر از کلمات کلیدی است که آنها به دنبال آن هستند.
در اینجا چند چیز وجود دارد که باید با صحبت با مشتری خود ، نظرسنجی از مخاطبان خود ، مرور برخی از پاتوق های اینترنتی مرتبط یا همه موارد فوق و موارد دیگر تعیین کنید:
آنها چقدر از بازاریابی، فروش و غیره استقبال می کنند؟
اگر تا به حال چیزی در صنعت خودیاری مصرف کرده اید، ممکن است متوجه شده باشید که “گوروها” در آن صنعت چقدر مایل به فروش بیشتر مخاطبان خود هستند، حتی بخشی اختصاصی از یک ارائه پولی را برای تبلیغات سایر محصولات خود صرف می کنند. از طرف دیگر، اگر زمانی را صرف پیوند دادن به هر چیزی از خود در Reddit کرده اید، می دانید که آنها اصلاً نسبت به هر نوع تبلیغی حساس هستند. این چیزی است که باید هنگام توسعه استراتژی خود بسیار از آن آگاه باشید.
سطح دانش آنها چقدر است؟
آیا با افرادی صحبت می کنید که همه چیز را در مورد موضوع خود می دانند و هر کسی را که سعی می کند مطالب مقدماتی را به اشتراک بگذارد به خنده می افتد؟ آیا با افرادی صحبت می کنید که کاملاً از اصطلاحات تخصصی صنعت غافل هستند؟
چقدر به صنعت نزدیک هستند؟
آیا مخاطب شما مصرف کننده (B2C) است یا کسب و کار (B2B)؟ آیا این افراد از نزدیک با صنعت شما آشنا خواهند بود یا تقریباً به طور کامل خارج از آن؟ آیا آنها علاقه مند به درک بیشتر در مورد صنعت هستند یا صرفاً به این موضوع اهمیت می دهند که محصولات شما چگونه می توانند برای آنها مفید باشند؟
5. اهداف دقیق
برای اینکه یک هدف مفید باشد، باید دقیق باشد، و برای اینکه دقیق باشد، باید بیشتر بر روی قسمت های کار و نحوه تناسب آنها با یکدیگر تمرکز کنیم تا روی یک مقدار دلار خاص.
هنگام انتخاب معیارها و KPIهای خود باید سنجیده باشیم .
بله، ما میخواهیم درآمد سریعتر از هزینهها بالا برود، و بله، تعیین هدف مالی میتواند مفید باشد. ما مطمئناً باید اهدافی را تعیین کنیم که دارای محدودیت زمانی باشند.
با این حال، یک استراتژی در مورد دستیابی به اهدافی است که تأثیر خاصی بر شرکت، مسیر و آینده آن و نحوه عملکرد خود کسب و کار دارد. این بدان معناست که معیارهای ما باید آنچه را که با خود قطعات کار اتفاق میافتد منعکس کند. این می تواند به معنای پیوندها و اعتبار باشد، می تواند به معنای رتبه بندی باشد، یا می تواند به معنای ترافیک جستجوی ارگانیک باشد.
نکته این است که همه باید در مورد اینکه چه معیارهایی منطقی هستند و چرا توافق دارند.
من شدیداً به ارزش اهداف وظیفه محور نسبت به اهداف KPI اعتقاد دارم. این به این دلیل است که، به خصوص وقتی صحبت از بازاریابی درونگرا و سئو می شود، تأثیر ما بر شاخص های کلیدی عملکرد غیر مستقیم است. به همین دلیل، من به تعیین اهداف برای پروژه ها، تحقق آن اهداف، سپس اندازه گیری تأثیر و تنظیم استراتژی در پاسخ معتقدم.
این رویکردی است که به احتمال زیاد منجر به دانش و بهینهسازی واقعی میشود، در مقابل یافتن راههایی برای دستکاری KPIها در حالی که تأثیر بلندمدت را از دست میدهد.
نتیجه
تقریباً هر استراتژی سئو می تواند از این پنج عنصر بهره مند شود. آنها را در چارچوب خود بسازید و آنها را به بخشی از راه تجارت خود تبدیل کنید.