من مدام به معضلی که اغلب در نوآوری با آن مواجه میشویم برمیگردم: آیا ما «تخریب خلاق» را تمرین میکنیم یا «آفرینش مخرب؟»
ما در حال وارد شدن به زمانهای خطرناکی در تغییرات اقلیمی هستیم و آنچه که میدانیم، ارزشها و آنچه به آن عادت کردهایم به معنای نابودی است.
نمیتوانم تصور کنم زمانی که جوزف شومپیتر تلاشهای پیشگامانهاش را برای توضیح « تخریب خلاق » بیان کرد، او یا هر کس دیگری میتوانست تصور کند که این موضوع به چیزی که امروز بیشتر با آن روبهرو هستیم، یعنی «آفرینش مخرب» تبدیل شود. ما در یک جامعه دور ریخته زندگی می کنیم، و این به سادگی قابل دوام نیست.
شومپیتر «تخریب خلاق» را تجدید پویایی جامعه از طریق نوآوری می دانست که منجر به توسعه اقتصادی و سطح رفاه بالاتر می شود. در عین حال، با اذعان به اینکه این امر باعث از بین رفتن تعداد کمی از مدیران فعلی شد تا به نفع بسیاری از تازه واردان بیشتر شود و ارزش آفرینی برای جامعه بزرگتر افزایش یابد.
امروز ما در یک دنیای مخلوقات مخرب هستیم.
امروز به نظر می رسد که ما در معکوس این – فرآیند “آفرینش ویرانگر” – گرفتار شده ایم که در آن به عده ای معدود و نه عده زیادی سود می رساند. این امر اغلب باعث از بین رفتن یا کاهش شدید ارزش استفاده از محصولات و خدمات موجود می شود، قبل از اینکه انجام آن بهینه باشد، و در این فرآیند اغلب هزینه های قابل توجهی را متحمل می شود که در آن زمان در نظر گرفته نمی شود. این مسائل پیش بینی نشده عواقبی دارد که بر بخش هایی از جامعه تأثیر منفی می گذارد که در آن زمان پیش بینی یا در نظر گرفته نشده بود.
این تغییر بر نقش تخریب به جای ایجاد در هدایت فعالیت های نوآورانه تاکید کرده است. این دارد ناراحت کننده می شود. ممکن است نوآوری برای شما چندان خوب نباشد؟
این به بازی عده ای تبدیل می شود تا پول در بیاورند، بازارهای گوشه و کنار، تسلط پیدا کنند و می خواهند به موقعیت های انحصاری دست یابند، و نگران جنبه های ثروت آفرینی ایجاد شغل، ایجاد جوامع و گرامی داشتن ارزش های خاص نباشند.
ما باید در درک اصول اولیه در نوآوری مراقب باشیم زیرا باید به نفع جامعه پیشرفت کند، نه اینکه عملاً به ضرر آن کار کند.
در واقع چه کسی از توزیع ثروت جدید سود می برد؟ جهان توسعهیافته به شدت به دنبال راههایی برای بازیابی رشد است، اما باید عادلانهتر باشد، نه در دست عدهای که انتخابهای ما را تعیین میکنند، اما بهطور فزایندهای در قبال اقداماتشان غیرقابل پاسخگویی به نظر میرسند.
وسواس با نوآوری – از جمله خودم!
در حال حاضر دولت های ما وسواس زیادی نسبت به نوآوری دارند – گاهی اوقات احساس می کند که این تنها بازی در شهر برای رشد آینده است. بیایید به افزودن تازگی و ارزش روزافزون برای پیشبرد اقتصادهایمان ادامه دهیم، به نظر می رسد این شعار است. مشکل این است که به نظر میرسد ما بیش از آنچه در حال حاضر میتوانیم بسازیم، در حال تخریب هستیم، اما «چند» از این بذرهای «آفرینش مخرب» سود میبریم در حالی که اکثریت این کار را نمیکنند. ما باید این را به “تخریب خلاق” برگردانیم.
چقدر از هزینه های اجتماعی را آماده پرداختیم؟ به زودی، این نیاز به رسیدگی دارد.
آیا این همه ویرانی اجتماعی را باید در نوآوری گذاشت؟ ما باید در مورد این نیروها، اعم از مثبت و منفی، پرس و جو کنیم، توضیح دهیم و درک کنیم، خیلی بیشتر برای تغییر عادات و وسواس هایمان تا آخرین و بهترین گزینه را داشته باشیم و صرفاً موجود را حفظ نکنیم، زیرا هنوز کافی است و وظایف ما را انجام می دهد. مورد نیاز برای دستیابی است. شما می توانید به نقطه خاصی برسید که در آن به اشباع نوآوری برسید. ما شروع به رد کردن آن خواهیم کرد مگر اینکه ارزش آن را در جامعه خود سرمایه گذاری کنیم، نه در دیگران دور یا فقط برای خودمان.
نرخ تعویض در حال افزایش است
بخش دیگر «آفرینش مخرب» توجهی است که ما به نرخ جایگزینی نداریم. روشی که تلفنهای همراه، ماشینها، کالاهای خانگی و زبالههای «سمی» خلاقانه را دور میاندازیم، بخش مخرب خود را در ایجاد آن دارد. اینها پیش بینی شده بودند، حتی به طور فعال برای ارتقای رفاه اقتصادی ما تشویق شده اند، اما هستند
من می دانم که اپل به عنوان یک چراغ موفقیت در نظر گرفته می شود، اما جنبه تاریک تری هم دارد. نرخ بالای نوآوری یا توسعه محصول، که اغلب واقعاً مورد نیاز نیست، میتواند برای کل جامعه مخرب باشد. بسیاری از مشاغل برون سپاری شده به محیط های کم هزینه برون سپاری می شوند که منجر به رشد بیکاری در بقیه صنعت می شود. ارزش استفاده (عمر مفید باقی مانده) محصولات موجود را از بین می برد تا به جای عده ی زیاد، به نفع عده ی معدودی باشد.
برخی ممکن است این را «بازی خاموش کردن» بنامند، که شرایطی را ایجاد میکند که بر ارزشهای محصولات دیگر تأثیر منفی میگذارد، یا اینکه هنوز بازاریابی تهاجمی نامیده میشود، با دانستن اینکه مشتری دقیقاً به چه چیزی نیاز دارد؟ من 100% قانع نیستم.
ارزش سهامداران بسیار زیاد است.
ارزش سهامداران نقطه تمرکز ما است، اما تعطیلی ها، آن ساختمان های قدیمی، خالی و زنگ زده که به نظر می رسد در حال افزایش هستند، نه کاهش، چه می شود. ما بیشتر با مسائل صنعتیزدایی روبرو هستیم تا اینکه ببینیم صنعتیسازی مجدد از سوی نیروهای «ویرانگر» کنونی که امروز بر همهی ما رها شده است.
هزینه اختلال و نابودی کل جوامع در هزینههای اجتماعی، در سرمایهگذاریهای ما برای آینده، زمانی که ما نمیتوانیم مزایای «تخریب خلاق» را «احساس» کنیم یا مشاهده کنیم، چیست؟
بسیاری از صنایع با تصور اینکه در مسیر “تخریب خلاق” هستند، شروع به کار کردند، اما جایی در مسیر به “آفرینش مخرب” تبدیل شدند. غالباً این مسیر مورد نظر نبود، اما نتیجه آن بود. افزودن بیشتر فقط تخریب بیشتر را تقویت میکند و خلاقیت کمتری را به همراه میآورد، مگر در حیطه تخصص.
فشارها به طور ناگهانی ایجاد شد. رقابت شکست خورد. آنها برای مدتی دچار نوآوری های بی انگیزه شدند. ارتقای نرمافزار مصرفکننده در اینجا به ذهن خطور میکند، نرمافزار عالی را از بین میبرد تا ما را مجبور به ارتقاء کند، اما در واقع ما را به جستجوی جایگزینها سوق میدهد، دانش به دست آمده مفید و کاربرد مداوم را از بین میبرد. نقطه تلاقی در «خلاق» و «تخریب» کجاست؟
هر چه سریعتر وفق دهیم، در جای دیگری دچار افت شدیدتر میشویم.
ما باید بین انتخابهای تکنولوژیکی و پیامدهای اجتماعی تعادل برقرار کنیم – برای مثال ابزارهای جدید در مقابل کاهش حریم خصوصی. با این حال، پیامد کلی صنعت تسلط یک طرف در «آفرینش مخرب» تنها بعداً زمانی که کاهش کل را نمی توان متوقف کرد، مشاهده می شود.
اغلب تقصیر یک طرف نیست مگر اینکه آنها در طراحی خود عمدی داشته باشند. با این حال، ما توانایی درک همه پیامدهای تصمیمات را با پیامدهای پیش بینی نشده از دست می دهیم.
به عنوان مثال، اگر بانکهای ما آنطور که جامعه تصور میکند تغییر نکنند، و به نظر میرسد که سیاستگذاران قادر به حل پیچیدگی این سطح از تغییر نیستند. جامعه دو انتخاب دارد: با سیستم کنونی که به نظر میرسد عده کمی اکثریت را به دست میآورند، باقی بمانند، یا به دنبال تغییر در سیستم وامدهی مالی باشند، بنابراین جامعه دوباره «خلاق» را در جلوی «تخریب» قرار دهد تا به نفع بیشتر مردم باشد. انجمن.
اجازه دهید صادقانه باشد؛ صنعت بانکداری علاوه بر افزایش تولید ثروت با استفاده از ابزارهای مالی یا حفظ مداوم “نظم جهانی” موجود، از بسیاری جهات نوآورانه نبوده است. آیا جایگزینی برای سیستم مالی موجود ما تکامل می یابد و یا مختل می شود، اما به چه قیمتی مخرب؟
قطع ارتباط همه جا وجود دارد.
وقتی به اطراف نگاه می کنید، جنبه های به ظاهر جزئی و غیر مرتبط زیادی در پیشرفت ما وجود دارد. در بحثهایمان در مورد تغییرات آب و هوا، تحقیقات سلولهای بنیادی، مواد شیمیایی سمی، دفن زباله و بسیاری موارد دیگر کجا هستیم؟
چگونه تغذیه جهان را در سال های آینده مدیریت خواهیم کرد؟ چگونه پیر و بیمار را مدیریت کنیم؟ چگونه جامعه گروه های در حال رشدی را که از حقوق محروم می شوند دوباره ادغام می کند؟
همه اینها میتوانند مخرب باشند یا بر اساس روشهای سازندهای ساخته شوند که تغییرات منظمی را ایجاد میکنند. با این حال، به نظر می رسد که آنها در پیچیدگی و نیروهای متضاد غرق شده اند، و ما در حال شکستن آنها به روش های جدید نیستیم. ما به نوعی باید.
همیشه طرفهای متضاد و بحثهای مداوم روزانه از همه طرفها در بحثهای پیچیده در مورد اینکه جهان چگونه کار میکند و چرا راهحل آنها پاسخ میدهد وجود دارد. مشکل این است که ما به سادگی نمی دانیم. به نظر می رسد که ما درک تصویر بزرگتر را از دست داده ایم. مطمئن نیستم وقتی میخواهید تصویر بزرگ را توصیف کنید، واقعاً بسیار منسجم است، که یکی از مشکلات بزرگ ماست.
مسائل بسیار پیچیده هستند.
ما بیش از هر زمان دیگری با عدم قطعیت و عدم انسجام مواجه هستیم. آیا باید نوآوری را مهلت قانونی بنامیم، یا باید فقط بر اختراع عادلانه تمرکز کنیم که ارزش قابل توجهی نسبت به موجود دارد؟ آیا ما می توانیم هزینه کنیم؟
کاری که ما باید انجام دهیم این است که بدانیم این زمان های پیش رو به طور اساسی متفاوت خواهد بود. ما باید تخیلات خود را دوباره بیدار کنیم، عمیقاً در مورد ارزش های خود فکر کنیم و سپس تغییرات پایداری در نحوه مصرف خود ایجاد کنیم.
سپس نوآوری میتواند به شرایط خاص بازگردد، و به روشهای مثبتی برای بهبود جامعه بهعنوان یک کل کار کند و برای تعداد معدودی منتخب مورد استفاده قرار نگیرد.
تنها امیدم این است که به ما اجازه دهد اطمینان حاصل کنیم که تاکید بیشتری بر بخش نوآوری “خلاقانه” داشته باشیم و نه ماهیت “مخرب” که اخیراً به سمت آن حرکت کرده ایم.
بدون نظر