مسیر گم شده نوآوری
موضوعی چند روز است که ذهن من را مشغول کرده و دوست داشتم آن را با شما در میان بگذارم.
استراتژی بدون نوآوری بی فایده است . نوآوری بدون استراتژی بی جهت است.
کتاب بسیار خوب «بازآفرینی نوآوری» نوشته جان جی کائو را مطالعه می کردم. که این سوال باعث شد که به فکر فرو بروم. آیا ما در فعالیت های نوآورانه خود پیشرفت واقعی داریم؟
این را به آرامی بخوانید، آیا می توانم از شما بخواهم که در مورد مفاهیم، سؤالات و پیشنهادات آن درنگ کنید. عصاره چیزهای زیادی برای هر مسیر نوآوری که ممکن است در نظر بگیریم ارائه می دهد.
مسیر نوآوری
نوآوری راهی است که در آن به دنبال آینده ای هستیم که ترجیح می دهیم. نه آینده ای که قرار است به دست آوریم، بلکه آینده ای است که می خواهیم.
امروزه شکاف وسیعی بین آرزوی نوآوری و واقعیت آن وجود دارد. شیوههای نوآوری که با سرعت، عدم قطعیت و نوسانات اقتصاد جدید همگام هستند، در این روزگار هنوز یک وعده سفته هستند.
تا زمانی که روشهایی را نداشته باشیم که از یک طرف فراتر از طوفان فکری باشد یا از طرف دیگر صرفاً فرآیند توسعه محصول جدید را تغییر دهیم، هرگز به سرزمین موعود نوآوری استراتژیک نخواهیم رسید. تعداد کمی از افراد می توانند به شیوه های سیستماتیکی اشاره کنند که نوآوری شرکت را به شیوه ای قابل اعتماد و مستمر تحقق بخشد.
اگر نوآوری را در یک سازمان جدی بگیرید، همه جنبه های نحوه انجام کسب و کار را تحت تأثیر قرار می دهد. این در مورد رهبری، ساختار سازمانی، مدیریت دانش، هدف و ارزش های شرکت، هنجارهای مربوط به همکاری، و فرآیندهای آینده نگری استراتژیک است.
بررسی گل نگر و روش سیستمی
نوآوری همه چیز را لمس می کند. یک سیستم نوآوری مستلزم بررسی سازمان به روشی کل نگر است، به همین دلیل است که اکثر سازمان ها زمان سختی برای درک دستور کار دارند.
ما باید در مورد کار سخت ایجاد قابلیت های عمیق در سازمان صحبت کنیم، قابلیت هایی که پس از ایجاد با تلاش بسیار زیاد از بین نمی روند و مزیت رقابتی را در دوره های زمانی طولانی به ارمغان نمی آورند.
صرفه جویی در مقیاس سازمان، سلسله مراتبی و متمرکز بر کنترل است، همانطور که طرز فکر مدیران آن است. از سوی دیگر، اقتصادهای اکتشافی، که به نظر من ویژگی اقتصاد جدید هستند، کاملاً متفاوت عمل می کنند.
به جای کارآمدی، ما برای اصالت تلاش می کنیم، برای چیزی که بازی را تغییر می دهد. به جای سلسله مراتب و کنترل، تمرکز مدیریت باید بر همکاری و توانمندسازی چیزهای جدید باشد.
ارتباط بین نوآوری و تفکر استراتژیک
ابتدا باید یک ارتباط نزدیک بین تفکر استراتژیک و نوآوری وجود داشته باشد. برنامه ریزی استراتژیک باید با آینده نگری استراتژیک همراه باشد. نوآوری پاسخی به مجموعه ای از سوالات استراتژیک می شود. استراتژی بدون نوآوری بی فایده است. نوآوری بدون استراتژی بدون جهت است. دوم، ما باید فرآیندهای نوآوری قوی را توسعه دهیم
ما همچنین به درک جدیدی از دامنه نوآوری نیاز داریم تا به محصولات و خدمات بسیار فراتر از دیدن چیزها و تغییر دیدگاه بنگریم تا بتوانیم یک چشم انداز جدید، مجموعه جدیدی از امکانات پدیدار شویم.
این عصاره از کتاب «بازآفرینی نوآوری» نوشته جان جی کائو، کارخانه ایده است.
این به سادگی نیاز به بازخوانی و شناخت آنچه جان در آن زمان گفت دارد، که امروزه نیز صادق است.
موافقید؟
بدون نظر