آنچه رهبران سازمان‌ها باید بدانند (کتاب الکترونیک)

30,000 تومان

 آنچه رهبران سازمان‌ها باید بدانند

نویسنده                                                   جان سی. ماکسول

مترجمین              سعید جوی‌زاده | علیرضا احمدیان | ونوس نصیرفام

انتشارات                                                                                 آکادمیک

چاپخانه و صحافی                                                       دانشگاه خوارزمی

شابک                                                               8-01-5943-622-978

نوبت چاپ                                                                              اول/ 1401

شمارگان                                                                                500 نسخه

قیمت                                                                               60.000 تومان

توضیحات

آنچه رهبران سازمان‌ها باید بدانند

کتاب”آنچه رهبران سازمان‌ها باید بدانند”، درباره چگونگی رهبری مؤثر و موفق است و به بررسی مهارت‌هایی که رهبران برای رسیدن به موفقیت باید داشته باشند، می‌پردازد. نویسنده با تکیه بر تحقیقات و تجربیات خود، به بررسی موضوعاتی مانند ایجاد ارتباط مثبت با کارکنان، توانایی‌های استراتژیک، مدیریت تغییرات، توانایی‌های ارتباطی و توانایی‌های رهبری پرداخته است.

جان سی مکسول به عنوان یکی از مشهورترین روانشناسان و مشاوران رهبری شناخته می‌شود و تجربیات چندین ساله خود را در حوزه رهبری و مدیریت در کتاب”آنچه رهبران سازمان‌ها باید بدانند” به اشتراک گذاشته است. این کتاب به دلیل محتوای کاربردی و مفید خود، به یکی از کتاب‌های مهم در حوزه رهبری تبدیل شده است که به همه کسانی که در حوزه مدیریت و رهبری فعالیت دارند، توصیه می‌شود.

 

 

کتاب رهبران سازمان ترجمه دکتر سعید جوی زاده

درباره جان سی مکسول نویسنده کتاب آنچه رهبران سازمان ها باید بدانند

جان سی مکسول (John C. Maxwell) نویسنده و مربی مشهور در حوزه رهبری و مدیریت است. او در تاریخ 20 فوریه 1947 در گلفپورت، ایالت میسیسیپی، ایالات متحده آمریکا به دنیا آمد. کمکسول به دلیل تأثیرگذاری و موفقیت در حوزه رهبری و مدیریت، به عنوان یکی از مهمترین مربیان رهبری در جهان شناخته می‌شود.

او در دانشگاه ایندیاناپولیس در رشته روانشناسی تحصیل کرد و پس از فارغ التحصیلی به عنوان کشیش در کلیسای متدیست خدمت می‌کرد. کمکسول در سال ۱۹۸۵، شروع به نوشتن کتاب‌های مربوط به رهبری و مدیریت کرد و در سال ۱۹۹۵ با انتشار کتاب “اصول ۲۱” (The 21 Irrefutable Laws of Leadership) شهرتی بیشتر در حوزه رهبری به دست آورد. این کتاب به یکی از کتاب‌های پرفروش و تأثیرگذار در حوزه مدیریت و رهبری تبدیل شد و بیش از ۲۵ میلیون نسخه از آن در سراسر جهان به فروش رسید.

مکسول همچنین به عنوان سخنران و مربی در حوزه رهبری و مدیریت فعالیت دارد و مدت‌هاست که در دوره‌های آموزشی و کنفرانس‌های بین‌المللی در سراسر جهان شرکت می‌کند. او همچنین موسس و رئیس بنیاد جان سی کمکسول برای رهبری (The John C. Maxwell Leadership Foundation) است که به برنامه‌های آموزشی و توسعه رهبری در جوامع کمک می‌کند.

جان سی مکسول به عنوان یکی از مشهورترین مربیان رهبری در جهان شناخته می‌شود و تألیف بیش از ۹۰ کتاب در زمینه رهبری و مدیریت داشته است که بیش از ۲۵ میلیون نسخه از آن‌ها در سراسر جهان به فروش رسیده است. برخی از مهم‌ترین کتاب‌های او عبارتند از: “اصول ۲۱”، “توانایی رهبری” (The 5 Levels of Leadership)، “اصول موفقیت” (The Success Principles)، “مهارت‌های رهبری” (Leadership Skills) و “اصول تفکر مثبت” (The Power of Positive Thinking).

درباره مترجم کتاب آنچه رهبران سازمان ها باید بدانند

 سعید جوی زاده، استراتژیست رهبری و مدیریت سازمانی، با بیش از 20 سال تجربه در حوزه مدیریت و رهبری از جمله موفقیت های بسیاری در زمینه مشاوره و آموزش به سازمان ها و فرهنگ سازی مفاهیم رهبری دارد. وی در این زمینه بیش از 20 کتاب و مقاله علمی به زبان فارسی و انگلیسی منتشر کرده است.

سعید جوی زاده هر ساله در زمینه های مختلف رهبری و مدیریت، کارگاه ها و سمینارهای متعددی را برگزار می کند. ایشان دارای مدرک دکترای مدیریت از دانشکده مدیریت دانشگاه تهران و مدرس دانشگاه های معتبر داخلی و خارجی است.

دکتر سعید جوی زاده به دنبال ارتقای سطح هوش نوآوری در رهبری سازمانی است و در این راستا به شیوه های نوین و پیشرفته در این حوزه علاقه مند می باشد. همچنین ایشان مدیر مرکز کوچینگ ایران هستند که در این مرکز، مشاوره و آموزش هایی در زمینه رهبری و مدیریت ارائه می شود.

کتاب رهبران سازمان ترجمه دکتر سعید جوی زاده

رهبران سازمان ها باید …

رهبران سازمان‌ها باید از دام شعارهای بی‌معنی و تعقیب شی درخشان بعدی بر حذر باشند. بدون شک، شی درخشان و جذابیت آن، می‌توانند به عنوان یک مغرور کننده شناخته شوند و رهبران را به سمت اهداف غیر واقعی و ناشی از خودبزرگ‌نمایی سوق دهند. به جای اینکه از روی عادت و شیوه‌های غیر عملی و آزموده شده، روی شعارها و راهبردهای سطحی تمرکز کنند، باید بر موضوعات عملی و آزمایش شده که موفقیت را به همراه داشته‌اند، تمرکز کنند. به عنوان مثال، به جای تمرکز بر ایده‌های فریبنده و بی‌معنی، باید بر روی روش‌هایی که در گذشته موثر بوده‌اند و موفقیت را به همراه داشته‌اند، تمرکز کنند.

بنابراین، رهبران سازمان‌ها باید با دقت به اهداف خود نگاه کنند و برای رسیدن به آن‌ها از روش‌های عملی و آزمایش شده استفاده کنند. باید به دنبال راه‌هایی برای بهبود فرآیندهای کاری، افزایش بهره‌وری و بهبود کیفیت محصولات باشند و همچنین باید بر روی ارتقای مهارت‌های کارکنان تمرکز کنند. این رویکرد عملی و پایدار، به رهبران کمک می‌کند تا بهترین نتایج را برای سازمان خود بدست آورند و همچنین به رشد و توسعه پایدار سازمان‌هایشان کمک کنند.

یک نکته بسیار مهم …

در حوزه رهبران سازمان ها، اطلاعات زیادی وجود دارد که ممکن است برای یک رهبر سازمانی در تصمیم‌گیری‌هایش گیج‌کننده و غیرممکن به نظر برسد که از کدام تاکتیک‌ها، توصیه‌ها یا بهترین شیوه‌ها پیروی کند.

از آنجا که هر سازمان دارای ویژگی‌ها و مشکلات خاص خود است، پس بهترین راه برای رسیدن به موفقیت، پیدا کردن راه حل‌های مناسب و شخصی‌سازی آن‌ها برای سازمان خود است. در این راستا، اولین قدم برای یک رهبر سازمانی، مشخص کردن اهداف و ضرورت‌های سازمانی و تعیین اولویت برای آن‌ها است.

پس از تعیین اهداف و ضرورت‌های سازمانی، رهبران باید با مشاوره با کارشناسان مجرب و بررسی تجارب موفقیت‌آمیز دیگران، به دنبال برنامه‌ریزی و اجرای راه‌حل‌هایی باشند که بیشترین تأثیر را در رسیدن به اهداف سازمانی دارند. همچنین، باید در نظر داشت که این راه‌حل‌ها باید شخصی‌سازی شده و متناسب با ویژگی‌های سازمان و نیازهای آن باشد.

در نهایت، برای رهبران سازمانی مهم است که مستقل از تعداد اطلاعات و راه حل‌های موجود، به دنبال انتخاب راه‌حل‌های مناسب و شخصی‌سازی آن‌ها برای سازمان خود باشند. با توجه به اینکه هر سازمان دارای ویژگی‌های خاص خود است، پس باید به دنبال راه‌حل‌هایی باشند که بهترین نتایج را در مورد سازمان خود به همراه داشته باشند.

بینگ بنگ رفت و برگشت در رهبران سازمان ها

دلیل این ابهام و تضاد در توصیه‌ها به این دلیل است که در دنیایی با جریان آزاد اطلاعات، شاهد دو قطبی شدن و تناقض در دیدگاه‌ها هستیم. در چنین شرایطی، هر روز شاهد پینگ پنگ رفت و برگشتی از توصیه‌ها هستیم. یک روز، ممکن است بخوانیم که باید بر روی نقاط قوت خود تمرکز کنیم، اما هفته بعد ممکن است با مقاله‌ای متوازن روبرو شویم که توصیه می‌کند روی نقاط قوت خود تمرکز نکنیم.

در این شرایط، رهبران سازمان ها به مشکل برمی‌خورند و تحت فشار قرار می‌گیرند که تصمیم بگیرند کدام توصیه را دنبال کنند. آیا باید بر روی نقاط قوت خود تمرکز کنند یا خیر؟ این ابهام باعث می‌شود که رهبران نتوانند به صورت مطمئن و قاطع تصمیم بگیرند و شاید باعث شک و تردید در مورد تصمیمات گرفته شده شده و نتیجه‌گیری‌هایشان شود.

بنابراین، برای رفع این ابهام و تضاد در توصیه‌ها، نیاز است که رهبران سازمان ها با توجه به شرایط خاص سازمان و با تحلیل دقیق و عمیق از وضعیت، تصمیماتی را اتخاذ کنند که بیشترین بازدهی را داشته باشند. همچنین، باید به این نکته توجه کرد که هر شرایطی توصیه‌های خاص خود را دارد و برای رسیدن به موفقیت، باید با توجه به شرایط خاص، توصیه‌های مناسبی را اعمال کرد. در نتیجه، رهبران باید با توجه به توانایی‌ها، ضعف‌ها و شرایط خاص سازمان، تصمیمات خود را اتخاذ کنند و با تمرکز بر روی این تصمیمات، به سوی موفقیت حرکت کنند.

کتاب رهبران سازمان ترجمه دکتر سعید جوی زاده

سه حوزه مهم در بین رهبران سازمان ها

سه حوزه بزرگ در میان رهبران سازمان ها به شناخته شده است که شامل استعداد و تیم و کار گروهی، طراحی سازمان و تصمیم گیری، و مدیریت فرهنگ و تغییر می‌شود.

استعداد و تیم و کار گروهی:

استعداد و تیم و کار گروهی از اهمیت بسزایی برخوردارند؛ زیرا انسان‌های با استعداد و توانایی‌های ویژه می‌توانند به عنوان موتور حرکتی برای موفقیت سازمان عمل کنند. بنابراین، رهبران باید تلاش کنند تا بهترین استعدادهای موجود را جذب کنند و در کنار هم کار کنند تا به بهترین نتیجه برسند.

طراحی سازمان و تصمیم گیری:

طراحی سازمان و تصمیم گیری نیز از اهمیت بسزایی برخوردار است. سازمان‌های موفق، ساختاری بهینه و مناسب دارند که برای تحقق اهداف تعیین شده، بهترین استفاده از منابع را ممکن می‌کند. بنابراین، رهبران باید به طور دائم به بهبود و بهینه سازی ساختار سازمان و تصمیم گیری‌های خود ادامه دهند.

مدیریت فرهنگ و تغییر:

مدیریت فرهنگ و تغییر نیز یکی از حوزه‌های مهم در میان رهبران سازمان ها محسوب می‌شود. فرهنگ سازمان، شامل ارزش‌ها، اعتقادات، رفتارها و روش‌های کاری است که توسط همه اعضای سازمان به اشتراک گذاشته می‌شود. اگر فرهنگ مناسب برای سازمان تعریف نشود، موفقیت بلندمدت کمتری برای سازمان قابل دستیابی است. بنابراین، رهبران باید برای توسعه و حفظ فرهنگ مناسب در سازمان خود تلاش کنند و همچنین برای ایجاد تغییرات لازم در سازمان، به یادگیری مدیریت تغییر نیز توجه کنند.

در کل، برای موفقیت در سازمان، رهبران باید به هر سه حوزه‌ی مهم یاد شده، توجه کنند و سعی کنند در هر یک از آن‌ها به بهترین شکل عمل کنند. به دنبال یادگیری و به روزرسانی در این حوزه‌ها، رهبران می‌توانند با توجه به شرایط خاص سازمان، تصمیمات مناسبی را اتخاذ کنند و سوی موفقیت حرکت کنند.

چگونه نگرش می‌تواند بر افراد تأثیر می‌گذارد؟

نگرش چیست؟ چگونه انگشت خود را روی آن می‌گذارید؟ خوب، نگرش یک احساس درونی است که با رفتار بیان می‌شود. به همین دلیل است که یک نگرش را می‌توان بدون گفتن کلمه ای دید. آیا همه ی ما متوجه “لب ورچیدن” دمدمی مزاج یا “آرواره‌های بهم فشرده” هنگام عصبانیت نشده ایم؟ از بین همه چیزهایی که پنهان شده، حالت ظاهری ما مهم ترین است.

گاهی اوقات می‌توان نگرش ما و دیگران را که می‌بینند پنهان کرد ما گول خوردیم اما معمولاً پوشش ها دوام زیادی ندارند. در حالی که این نگرش سعی می‌کند راه خود را باز کند، مبارزه دائمی وجود دارد.

پدرم از گفتن داستان کودک چهار ساله ای که یکی از آن روزهای پر دردسر را سپری کرد، لذت می‌برد. مادرش بعد از سرزنش بالاخره به او گفت: «پسرم، تو برو روی آن صندلی و همین الان روی آن بنشین!» پسر بچه به سمت صندلی رفت، نشست و گفت: «مامان، من بیرون نشسته ام. اما من از درون ایستاده ام.”

روانشناس/فیلسوف جیمز آلن می‌گوید: «یک فرد نمی‌تواند به درون سفر کند و بیرون بایستد.» به زودی آنچه در درون ما اتفاق می‌افتد بر آنچه در بیرون اتفاق می‌افتد تأثیر می‌گذارد. نگرش سخت یک بیماری وحشتناک است. باعث ایجاد ذهنی بسته و آینده‌ای تاریک می‌شود. وقتی نگرش ما مثبت و مساعد برای رشد باشد، ذهن گسترش می‌یابد و پیشرفت آغاز می‌شود.

نگرش تعیین می‌کند موفقیت یاشکست در حین رهبری کنفرانسی در کارولینای جنوبی، موارد زیر را امتحان کردم

آزمایش از حضار پرسیدم: «چه کلمه ای توصیف می‌کند که چه چیزی خوشبختی، پذیرش، آرامش و موفقیت ما را تعیین می‌کند؟» حضار شروع به بیان کلماتی مانند شغل، تحصیل، پول، زمان کردند. بالاخره یکی گفت نگرش. زندگی فکر دومی بود.نگرش ما نیروی اولیه ای است که تعیین می‌کند آیا موفق می‌شویم یا شکست می‌خوریم.

برای برخی، نگرش در هر فرصتی مشکل ایجاد می‌کند. برای دیگران در هر سختی فرصتی است. برخی با نگرش مثبت صعود می‌کنند، در حالی که برخی دیگر با دیدگاه منفی سقوط می‌کنند. خود این واقعیت که نگرش “بعضی ها را می‌سازد” در حالی که “بعضی ها را می‌شکند” به اندازه کافی مهم است که بتوانیم اهمیت آن را کشف کنیم. در اینجا هفت اصل در مورد نگرش آورده شده است تا به شما کمک کند تا درک بهتری از تأثیر آن بر زندگی یک فرد داشته باشید:

بدیهیات نگرش شماره 1: نگرش ما رویکرد ما به زندگی را تعیین می‌کند

نگرش ما به ما می‌گوید که از زندگی چه انتظاری داریم. مانند یک هواپیما، اگر “دماغ” ما به سمت بالا باشد، در حال برخاستن هستیم و اگر به سمت پایین باشد، ممکن است به سمت سقوط برویم.

یکی از داستان‌های مورد علاقه من در مورد پدربزرگ و مادربزرگی است که به دیدارشان رفته اند نوه‌های آنها هر روز بعد از ظهر پدربزرگ برای چرت زدن دراز می‌کشید.یک روز به عنوان یک شوخی عملی، بچه ها تصمیم گرفتند پنیر لیمبرگر را در سبیل او بگذارند. خیلی زود با بوییدن از خواب بیدار شد. “چرا، این اتاق بوی بد می‌دهد.”در حالی که بلند شد و به آشپزخانه رفت فریاد زد. مدت زیادی نگذشته بود که تصمیم گرفت که آشپزخانه نیز بو می‌دهد، بنابراین بیرون رفت تا نفسی تازه کند. در کمال تعجب پدربزرگ، هوای آزاد هیچ آرامشی به همراه نداشت، و او اعلام کرد: “کل دنیا بوی بدی می‌دهد!”

چقدر در زندگی صادق است! هنگامی که ما “پنیر لیمبرگر” را در نگرش خود حمل می‌کنیم، کل جهان بوی بدی می‌دهد. ما به صورت فردی مسئول دیدگاه خود نسبت به زندگی هستیم. این حقیقت از قدیم الایام شناخته شده است و در آن وجود دارد.

کتاب مقدس: “زیرا هر چه انسان بکارد، همان را نیز درو خواهد کرد.” 1 نگرش ما نسبت به زندگی و عملکرد ما در تعیین اینکه چه اتفاقی برای ما می‌افتد کمک می‌کند.

تخمین تعداد مشاغل از دست رفته، تعداد، غیرممکن خواهد بود

از تبلیغات از دست رفته، تعداد فروش انجام نشده، و تعداد ازازدواج‌هایی که به دلیل نگرش‌های ضعیف ویران شده اند.

اما تقریباً هر روز شاهد مشاغلی هستیم که علاقه ای نداریم انجام می‌شوند و ازدواج‌هایی که تحمل می‌شوند اما ناشادهستند، همه به این دلیل است که مردم به‌جای اینکه متوجه شوند مسئول رفتار خود هستند، منتظر تغییر دیگران یا دنیا هستند.

نگرش ما رابطه با مردم را تعیین می‌کند

تمام زندگی تحت تأثیر روابط شما با مردم است، با این حال ایجاد روابط دشوار است. شما نمی‌توانید با برخی افراد کنار بیایید و بدون آنها نمی‌توانید از پس آن بر بیایید. به همین دلیل است که ایجاد روابط مناسب با دیگران در دنیای شلوغ ما ضروری است.

موسسه تحقیقاتی استنفورد می‌گوید که پولی که در هر کدام به دست می‌آوریدتلاش تنها 12.5 درصد توسط دانش و 87.5 تعیین می‌شوددرصد بر اساس توانایی شما در برخورد با مردم.

87.5٪ دانش مردم + 12.5٪ دانش محصول = موفقیت

جان دی. راکفلر گفت: “من برای توانایی برخورد با مردم بیش از هر توانایی دیگری در زیر نور خورشید هزینه خواهم کرد.”

وقتی نگرشی که داریم دیگران را در اولویت قرار می‌دهد و افراد را مهم می‌بینیم، آنگاه دیدگاه ما منعکس کننده دیدگاه آنها خواهد بود، نه دیدگاه ما. تا زمانی که در کفش طرف مقابل راه نرویم و زندگی را به چشم دیگری نبینیم، مانند مردی خواهیم بود که پس از برخورد با ماشین دیگری با عصبانیت از ماشینش بیرون پرید. وحشیانه فریاد زد: «چرا شما مردم مراقب جایی که در حال رانندگی هستید نیستید؟» «شما چهارمین ماشینی هستید که امروز با آن برخورد کردم!»

معمولاً فردی که در یک سازمان رشد می‌کند نگرش خوبی دارد. ترفیعات به آن فرد نگرش برجسته ای نداد، بلکه نگرش برجسته ای داشتنگرش منجر به ترفیع شد.

چگونه نگرش بر رفتارمان تاثیر می‌گذارد ؟

نگرش همیشه یک” بازیکن” درتیم شماست

وقتی بزرگ شدم، بسکتبال را دوست داشتم. همه چیز برای من از کلاس چهارم زمانی شروع شد که برای اولین بار یک بازی بسکتبال دبیرستانی را دیدم. من مجذوب شدم. پس از آن، هرکسی با من کار داشت می‌توانست مرا در حیاط کوچک خانه مان در حال تمرین پیدا کند.

زمانی که وارد دبیرستان شدم، به بازیکن خوبی تبدیل شده بودم. من به عنوان دانشجوی سال اول در تیم دانشگاهی نوجوانان شروع کردم و زمانی که سال دوم بودم، تیم اوهایو یک رکورد 15-3 داشت که بهتر از دانشگاه بود. ما به عملکرد خود افتخار می‌کردیم – شاید کمی بیش از حد افتخار کردیم.

سال بعد، منتقدانی که بسکتبال دبیرستانی را در اوهایو دنبال کردند، فکر کردند که تیم ما شانس کسب قهرمانی ایالتی در بخش ما را دارد. حدس می‌زنم آن‌ها به بازیکنانی نگاه کردند که به‌عنوان بزرگسال از تیم دانشگاهی سال قبل بازمی‌گردند، استعدادهایی را دیدند که از اوهایو بالا می‌رفتند و تصور کردند که ما یک قهرمان خواهیم بود. و ما استعدادهای زیادی داشتیم. چند تیم دبیرستانی در اواخر دهه 1960 می‌توانستند بگویند که همه به جز چند بازیکن تیم می‌توانند خود را به مرحله ی بالاتر برسانند. اما حوادث آن فصل بسیار متفاوت از انتظارات همه بود.

از بد به بدتر

از ابتدای فصل این تیم با مشکلاتی مواجه شد. دو نفر از ما نوجوانان در دبیرستان بودیم که استعداد شروع تیم را داشتیم: جان توماس، که بهترین ریباند تیم بود، و من، بهترین ضربه زن تیم بودم. ما فکر کردیم که زمان بازی باید به شدت بر اساس توانایی ما باشد، و ما به این نتیجه رسیدیم که شایسته جایگاه خود در تیم هستیم. بچه‌های سال بالا که سال‌های قبل در صندلی عقب نشسته بودند، فکر می‌کردند باید ما روی نیمکت ذخیره ها بنشینیم ومنتظر بمانیم.

آنچه به عنوان رقابت بین تیم ما و دانشگاه در سال قبل شروع شد به جنگ بین جوانان و بزرگسالان تبدیل شد. در بازی تمرینی  که رقابت بین نوجوانان در مقابل بزرگسالان بودند همیشه بین ما وآنها درگیری بود. در بازی ها بزرگسالان به نوجوانان پاس نمی‌دادند و بالعکس. نبردها چنان شدید شد که دیری نگذشت که نوجوانان و بزرگسالان حتی در طول بازی ها در زمین با هم کار نمی‌کردند. مربی ما، دان نف، باید ما را گروه بندی می‌داد. بزرگسالان شروع می‌کردند و وقتی تعویض لازم می‌شد، او نه یک بازیکن، بلکه پنج جوان را وارد بازی می‌کرد. در یک لیست دو تیم شدیم.

دقیقاً به خاطر ندارم که چه کسی رقابت را آغاز کرد که تیم ما را از هم جدا کرد، اما به یاد دارم که من و جان توماس اولین کسانی بودیم که آن را پذیرفتیم. من همیشه یک رهبر بوده‌ام و سهم خود را در تأثیرگذاری بر سایر اعضای تیم می‌دانستم. متأسفانه باید اعتراف کنم که نوجوانان را در مسیر اشتباهی هدایت کردم.

چیزی که به عنوان یک نگرش منفی بین ما شروع شد، شرایط را برای همه به هم ریخت. زمانی که ما در برنامه خود قرار داشتیم، حتی بازیکنانی که نمی‌خواستند در مسابقه شرکت کنند تحت تأثیر قرار گرفتند. فصل یک فاجعه بود. در نهایت با یک رکورد متوسط ​​کار خود را به پایان رساندیم و هرگز به پتانسیل خود نزدیک نشدیم. دراین داستان می‌خواستم به شما نشان دهم که طرزتلقی و نگرش‌های منفی چگونه می‌تواند یک تیم را ازهم بپاشد.

استعداد به تنهایی کافی نیست

از تجربه دوران بسکتبال دبیرستان آموختم که استعداد برای موفقیت یک تیم کافی نیست. البته به آن نیاز دارید. دوست من لو هولتز، مربی برجسته فوتبال کالج، مشاهده کرد: “شما باید بازیکنان بزرگی  درتیم داشته باشید تا برنده شوید… بدون بازیکنان خوب نمی‌توانید برنده شوید، اما می‌توانید با آنها شکست بخورید.” از افراد با استعداد برای برنده شدن استفاده کنید.

هم تیمی‌های دبیرستانی من سرشار از استعداد بودند، و اگر چنین بود به اندازه کافی، ما می‌توانستیم قهرمان کشور باشیم. اما ما هم مملو از نگرش‌های منفی بودیم. می‌دانید که در نهایت کدام یک برنده نبرد بین استعداد و نگرش شد. شاید به همین دلیل است که تا به امروز اهمیت یک نگرش مثبت را درک کرده‌ام و برای خودم، برای فرزندانم در زمان رشد و برای تیم‌هایی که رهبری می‌کنم تاکید زیادی بر آن داشته‌ام.

سال‌ها پیش برای کتابم «نگرش مثبت» نکاتی درباره نگرش نوشتم. من می‌خواهم آن را با شما به اشتراک بگذارم:

نگرش …

این “انسان پیشرو” خود واقعی ما است. ریشه‌های آن درونی است اما میوه آن بیرونی است.بهترین دوست یا بدترین دشمن ماست.

صادقانه تر و منسجم تر از حرف‌های ماست. این یک نگاه بیرونی بر اساس تجربیات گذشته است.

این چیزی است که مردم را به سمت ما می‌کشاند یا آنها را دفع می‌کند. تا زمانی که بیان نشود هرگز راضی نمی‌شود.

حافظ گذشته ماست.

سخنران حال ماست.

پیشگام آینده مان باشیم.*

نگرش خوب در بین بازیکنان موفقیت یک تیم را تضمین نمی‌کند، امانگرش منفی شکست آن را تضمین می‌کند. پنج حقیقت زیر در مورد نگرش ها چگونگی تأثیر آنها بر کار گروهی و تیم رهبر را روشن می‌کند:

نگرش ها قدرت و طرز تلقی در پیروزی یا نابودی تیم را دارند

دنیس ویتلی در کتاب خود آستانه پیروزی اظهار داشت: «به نظر می‌رسد رهبران واقعی در تجارت، در جامعه حرفه ای، در آموزش و پرورش، در دولت و در خانه نیز از یک آستانه پیروزی خاص استفاده می‌کنند که آنها را از بقیه جامعه جدا می‌کند. موفقیت هدیه ای خدادادی با ضریب هوشی بالا واستعداد فوق العاده نیست . عامل موفقیت نگرش وطرز تلقی است و نه به تنهایی استعداد.»

متأسفانه، من فکر می‌کنم بسیاری از مردم در برابر این تصور مقاومت می‌کنند. آنها می‌خواهند باور کنند که استعداد به تنهایی (یا استعداد با تجربه) کافی است. اما بسیاری از تیم‌های با استعداد در خارج از کشور به دلیل نگرش بازیکنانشان، هرگز به چیزی نمی‌رسند.

نگرش‌های مختلف ممکن است بر تیمی متشکل از بازیکنان بسیار با استعداد تأثیر بگذارد:

) توانایی ها ))+)) نگرش ها ) ResuIt
عالیاستعداد )+ پوسیدهنگرش های = تیم بد
عالیاستعداد) +)) بدنگرش های )=))متوسطتیم ها
عالیاستعداد) +)) متوسطنگرش های = تیم خوب
عالیاستعدادها + خوبنگرش های = تیم بزرگ

اگر می‌خواهید نتایج برجسته ای داشته باشید، به افراد خوب با استعدادهای عالی نیاز داریدو نگرش‌های عالی وقتی نگرش ها بالا می‌رود، پتانسیل تیم نیز افزایش می‌یابد. وقتی نگرش ها کاهش می‌یابد، پتانسیل تیم نیز با آن همراه می‌شود.

  1. ترکیبات نگرش هنگامی که در معرض دیگران قرار می‌گیرد

چندین چیز در یک تیم مسری نیستند: استعداد، تجربه و تمایل به تمرین. اما می‌توانید از یک چیز مطمئن باشید: نگرش جذاب است. وقتی فردی در تیم آموزش پذیر است و فروتنی او با پیشرفت پاداش داده می‌شود، احتمال بیشتری وجود دارد که دیگران ویژگی‌های مشابهی را از خود نشان دهند. زمانی که یک رهبر در مواجهه با شرایط دلسردکننده امیدوار است، دیگران آن ویژگی را تحسین می‌کنند و می‌خواهند مانند او باشند. وقتی یکی از اعضای تیم اخلاق کاری قوی نشان می‌دهد و شروع به تأثیر مثبت می‌کند، دیگران از او تقلید می‌کنند. مردم از همسالان خود الهام می‌گیرند. مردم تمایل دارند نگرش‌های کسانی را که با آنها وقت می‌گذرانند اتخاذ کنند – برای درک طرز فکر، باورها و رویکردهای آنها به چالش ها.

داستان راجر بنیستر نمونه ای الهام بخش از این روش است

در نیمه اول قرن بیستم، بسیاری از کارشناسان ورزشی معتقد بودند که هیچ دونده ای نمی‌تواند یک مایل را در کمتر از یک مایل بدود.چهار دقیقه و برای مدت طولانی حق با آنها بود. اما پس از آن در 6 می‌1954، دونده بریتانیایی و دانشجوی دانشگاه راجر بانیستر طی یک جلسه در آکسفورد یک مایل را در 3 دقیقه و 59.4 ثانیه دوید. کمتر از دو ماه بعد، یک دونده دیگر به نام جان لندی استرالیایی نیز سد چهار دقیقه ای را شکست. سپس ناگهان ده ها و سپس صدها نفر دیگر آن را شکستند. چرا؟ زیرا نگرش بهترین دوندگان تغییر کرد. آنها شروع به اتخاذ طرز فکر و باورهای همسالان خود کردند.

نگرش و اقدامات بنیستر هنگامی که در معرض دیگران قرار می‌گرفت، ترکیب می‌شد.نگرش او گسترش یافت. امروزه، هر دونده در سطح جهانی که در آن مسافت مسابقه می‌دهد، می‌تواند یک مایل را در کمتر از چهار دقیقه بدود. نگرش ها مسری هستند!

  1. نگرش‌های منفی سریعتر از نگرش‌های مثبت شیوع پیدا می‌کنند

فقط یک چیز مسری تر از یک نگرش مثبت وجود دارد – یک نگرش منفی. به دلایلی بسیاری از مردم فکر می‌کنند منفی بودن شیک است. من گمان می‌کنم که آنها فکر می‌کنند که آنها را باهوش یا مهم جلوه می‌دهد. اما حقیقت این است که یک نگرش منفی به جای اینکه به کسی که آن را دارد کمک کند، صدمه می‌زند. و همچنین به اطرافیانش آسیب می‌رساند.

برای اینکه ببینید چقدر سریع و آسان یک نگرش یا طرز فکر می‌تواند گسترش یابد، فقطدر مورد این داستان از نورمن کازنز فکر کنید: یک بار در جریان  بازی فوتبال، یک پزشک در ایستگاه کمک‌های اولیه پنج نفر را به دلیل آنچه که او مشکوک بود ممکن است مسمومیت غذایی باشد، معالجه کرد. او به زودی متوجه شد که هر پنج نفر از یک جایگاه ویژه در استادیوم نوشیدنی خریده بودند.

پزشک از گوینده درخواست کرد به افراد حاضر در ورزشگاه توصیه کند به دلیل احتمال مسمومیت غذایی از خرید نوشیدنی از فروشنده خاص خودداری کنند. خیلی زود، بیش از دویست نفر از علائم مسمومیت غذایی شکایت کردند. تقریبا نیمی از علائم این افراد آنقدر شدید بود که به بیمارستان منتقل شدند.

با این حال، داستان به همین جا ختم نمی‌شود. بعد از تحقیقات پلیس ، مشخص شد که پنج قربانی اصلی در راه بازی، سالاد سیب‌زمینی آلوده را از یک اغذیه‌فروشی خاص خورده بودند. هنگامی که سایر «مبتلایان» متوجه شدند که نوشیدنی‌های موجود در استادیوم بی خطر هستند، بهبودی معجزه آسایی را تجربه کردند.

 

نقد و بررسی‌ها

هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.

اولین کسی باشید که دیدگاهی می نویسد “آنچه رهبران سازمان‌ها باید بدانند (کتاب الکترونیک)”

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

نقد و بررسی‌ها

هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.

اولین کسی باشید که دیدگاهی می نویسد “آنچه رهبران سازمان‌ها باید بدانند (کتاب الکترونیک)”

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *