Description
اولین رویکرد درمان مستقلی که منجر به پایه گذاری CBT گردید ، درمان عقلانی – هیجانی (RET) بود که توسط دکتر آلبرت الیس بنیان گذاشته شد. اواسط دهه 1950 ،الیس در واکنش به طبیعت ناکارآمد روانکاوی رویکرد خود را توسعه داد. ریشه های فلسفیRET به گروهی از فلاسفه یونان باز می گردد ، ازجمله اپیکتتوس و مارکوس اورلیوس. اپیکتتوس در رسالهای نوشت : انسانها توسط اتفاقات آشفته و پریشان نمیشوند ، بلکه با برداشت و باوری که از آنها میگیرند چنین میشوند.
رواندرمانگر مدرنی که بیشترین تلاش را در پیشرفت RET داشت آلفرد آدلر بود (روانشناسی فردی را ایجاد نمود) . آدلر که یک نئوفرویدی است . اظهار داشت: من معتقدم که رفتار یک فرد از ایدههای او سرچشمه میگیرد. الیس نیز تحت تاثیر رفتار گرایانی مانند جان دولارد ، نیل میلر و جوزف ولپ و گرین کلی قرار گرفته بود.(روانشناسی ساختارهای فردی)
الیس مدل ABC را به وجود آورد و آن را همگانی نمود و بعداً مدل را به رویکرد ABCDE تغییر داد. در دهه1990 الیس رویکرد خود را به رفتار درمانی عقلانی – هیجانی تغییر نام داد. در سالهای 1960 دکتر آرون بک رویکرد خود را با نام درمان شناختی به وجود آورد . راهکار بک به دلیل راهبرد درمانی موثری که در افسردگی دارد شناخته میشود. در دهه 1960 دکتر مکسی مالتس بی. (ازشاگردان الیس) درمان عقلی رفتاری را مورد توسعه قرار داد. دیگر نظریه پردازان و پزشکان تاثیر گذار عبارتند از مایکل ماهونی ، دونالد میشن بام و دیوید برنز. دکتر دیوید برنز توسط کتاب پرفروش خود به نام «حال خوب» (Feeling Good) در دهه 1980، CBT را به زبان ساده برای همه قابل درک نمود.
پیدایش CBT
درمان شناختی – رفتاری CBT یک دسته بندی عمومی از روان درمانی است. درمان شناختی CT یا درمان شناختی – رفتاری CBT توسط آرون تی بک درسال 1960 در زمانیکه در دانشگاه پنسیلوانیا یک روانپزشک بود پایه گذاری گردید. دکتر بک با استفاده از مطالعات و تمرینات روانکاوی آزمایشات متعددی را در راستای آزمایش مفاهیم روانکاوانه افسردگی طراحی و به انجام رساند. در حالیکه انتظار میرفت تحقیقات، این مفاهیم پایهای را تایید کنند، رسیدن او به نتایج معکوس و مخالف او را شگفت زده کرد.
یک مفهوم جدید از روانشناسی : افکار خودکار
او متوجه شد که بیماران افسرده جریانهایی از افکار منفی را تجربه کردهاند که به نظر میرسد به صورت خود به خود بوجود میآیند. او این شناختها را (افکارخودکار) نامید. او متوجه شد افکار خودکار بیماران در سه حالت خلاصه میشود ، بیماران نظرات منفی درباره خودشان ، دنیا و آینده داشتند.
یک رویکرد بالینی جدید
دکتر بک شروع به کمک کردن به بیماران برای شناسایی و ارزیابی افکار خودکار نمود. او دریافت با چنین کاری بیماران توانستند واقع بینانهتر فکر کنند. در نتیجه آنها از نظر احساسی حس بهتری پیدا کردند و توانستند رفتار موثرتری داشته باشند. وقتیکه بیماران عقاید اساسی و زمینه ای خود را دربارۀ خود، دنیایشان و مردمان دیگر تغییر دادند، درمان به نتایج طولانی مدتی در تغییرات دست یافت. دکتر بک این راهکار را درمان شناختی نامید. که همچنین با نام درمان شناختی رفتاری نیز شناخته میشود.
آینده درمان شناختی – رفتاری
در این سالها CT از زمان معرفی، مورد مطالعات زیادی قرار گرفته و در درمان طیف گستردهای از اختلالات، موثر واقع شده است . بیش از 500 مورد مطالعه نشان دهندۀ اثر بخشی آن در اختلالات و مشکلات پزشکی با مولفههای روانی بوده است. امروزه تحقیقات دربارۀ درمانهای شناختی در راستای جلوگیری از خودکشی ، اسکیزوفرنیا و دیگر آسیبهای روانی ادامه دارد.
اختلال ملال پیش از قاعدگی بر اساس DSM5
Bottom of Form
قبل از هر چیز باید بگوییم که dysphoric به معنای ملال، غم، اندوه، غصه، و افسردگی (غیربالینی) است و بنا بر این، در متون روانشناسی فارسی با مترادفهای زیادی برای premenstrual dysphoric disorder مواجه میشویم. در حال حاضر یک نظرسنجی در صفحۀ فیسبوک دکتر گنجی برای یافتن بهترین معادل در جریان است و فعلا به نظر می رسد اکثریت مخالف به کار بردن اصطلاح “افسردگی” هستند. اما برای dysphoria به یک معادل خوب نیاز داریم. ویژگیهای اصلی اختلال دیسفوریای پیش از قاعدگی عبارتند از عدم ثبات خلقی (mood lability)، تحریکپذیری (irritability)، دیسفوریا (ملال، اندوه، dysphoria)، و سمپتومهای اضطراب که به طور مکرر در طول فازِ پیشقاعدگیِ سیکلِ ماهانه[1] روی میدهند و اندکی قبل از شروع عادی ماهانه، یا اندک مدتی بعد از شروع آن، از بین میروند. سمپتومها باید در اکثر سیکلهای ماهانه در یک سال اخیر روی داده باشند و در عملکرد شغلی یا اجتماعی فرد تأثیر منفی گذاشته باشند. شدت و/ یا زمانِ بروز سمپتومها[2] ممکن است با عوامل مختلفی از نزدیک در ارتباط باشد، مثلاً، پسزمینۀ اجتماعی و فرهنگیِ زنان مبتلا، دیدگاهها و طرزفکرهای خانوادگی، و عوامل خاصتری مثل باورهای مذهبی، تحمل اجتماعی، و مسایل مرتبط با نقشِ جنسیتیِ زنانه.
معمولاً، سمپتومها در حول و حوش زمانِ آغاز پریود ماهانه به اوج خود میرسند. بعد از شروع شدن پریود ماهانه، فرد باید یک دورۀ بدونِ سمپتوم (symptom-free period) در فازِ فولیکولار (follicular phase) داشته باشد، هرچند گاهی پیش میآید که سمپتومها تا چند روزِ اول بعد آغاز پریود نیز ادامه مییابند. (فاز فولیکولار، مرحلهای از عادت ماهانه است که در طی آن، فولیکولها در تخمدانها رسیده (mature) میشوند). سمپتومهای اصلی شامل سمپتومهای خلقی و اضطراب هستند، اما سمپتومهای رفتاری و جسمی نیز روی میدهند. با این حال، حضور سمپتومهای فیزیکی و/ یا رفتاری در غیاب سمپتومهای خلقی و/ یا اضطرابی برای دیاگنوز شدن فرد به این اختلال کافی نیستند. سمپتومها از لحاظ شدت به سمپتومهای یک اختلال روانی دیگر، مثل اپیزود افسردگی عمده یا اختلال اضطراب تعمیمیافته شبیه هستند (اما از لحاظ مدت به آنها شباهت ندارند). برای تأیید شدن دیاگنوز اولیه (موقت، provisional diagnosis)، درجهبندی روزانۀ سمپتومها به منظور ارزیابی آتی، باید به مدت حداقل دو دوره پریود ماهانه انجام شود.
توضیح اصطلاح انگلیسی: prospective symptom ratings نوعی رتبهبندی یا درجهبندی سمپتومها به صورت روزانه است. اصطلاح prospective در لغت به معنای آتی و مربوط به آینده، چیزی که انتظار میرود در آیندۀ نزدیک روی دهد، است. در prospective symptom ratings، پروسپکتیو به این موضوع اشاره دارد که درمانجویان شدت سمپتومهای جسمی و روانی و روند بروز آنها (زمان و ترتیب بروز سمپتومها) را درجهبندی و یادداشت میکنند و در ملاقات بعدی با پزشک یا روانشناس (جلسۀ آتی یا پروسپکتیو)، این سمپتومها ارزیابی خواهند شد.
معیارهای DSM-5
برای اختلال دیسفوریای پیش از قاعدگی |
A. در اکثر سیکلهای قاعدگی، حداقل پنج سمپتوم باید در هفتۀ آخرِ قبل از شروع قاعدگیها حضور داشته باشند، در عرض چند روز بعد از آغاز قاعدگی باید شروع به بهبود کنند، و در هفتۀ بعد از پایان قاعدگی باید به حداقل برسند یا کاملاً غایب باشند. |
B. یک (یا چند) سمپتوم از سمپتومهای زیر باید حضور داشته باشند:
1. عدم ثبات هیجانی (عاطفی) شدید (مثلاً، نوسانات خلقی؛ ناگهان احساس غمگین بودن یا اشک جمع شدن در چشمان یا گریه کردن، یا افزایش حساسیت به بیمحبتی یا تحویل گرفته نشدن از سوی دیگران). 2. تحریکپذیری یا خشمِ شدید یا افزایش کشمکشهای میانفردی و رفتارِ تند با دیگران. 3. خلقِ افسردۀ قابل توجه، احساس نومیدی، و افکارِ خود- تحقیری. 4. اضطراب، تنش، و/ یا احساس عصبی بودن یا تحت فشار قرار داشتن، اضطراب و بیقراری کردن. |
C. یک (یا چند) سمپتوم از سمپتومهای زیر نیز باید حضور داشته باشند تا، به هنگام ترکیب با سمپتومهای معیار B در بالا، در کل به 5 سمپتوم لازم برسند.
1. کاهش علاقه به فعالیتهای عادی (مثلاً، شغل، مدرسه، دوستان، سرگرمیها). 2. دشواری سابجکتیو در تمرکز حواس (سابجکتیو، یعنی خود فرد این موضوع را احساس میکند اما دیگران ممکن است متوجه آن نشوند). 3. بیرمقی یا عدم شوق، احساسِ خستگی به آسانی، یا عدم انرژی به میزان قابل توجه. 4. تغییر قابل توجه در اشتها؛ پرخوری؛ یا هوس شدید برای بعضی خوراکیهای خاص. 5. هایپرسومنیا (پرخوابی) یا ایسومنیا (بیخوابی) 6. احساس کلافگی یا از دست دادن کنترل 7. سمپتومهای فیزیکی مثل دردناک شدن یا متورم شدن پستانها، درد مفاصل یا عضلات، احساس “باد کردگی” بدن، یا افزایش وزن. |
توجه: سمپتومهای مندرج در معیارهای A، B و C باید در اکثر قاعدگیهای ماهانه در یک سال گذشته حضور داشته بوده باشند. |
D. سمپتومها با رنج شدید بالینی یا تداخل در شغل، مدرسه (دانشگاه)، فعالیتهای اجتماعی معمولی، یا روابط میانفردی با دیگران مرتبط هستند (مثلاً، اجتناب از فعالیتهای اجتماعی؛ کاهش کارآیی و بازدهی در شغل، مدرسه (دانشگاه)، یا خانه). |
E. این اختلال صرفاً وخیمتر شدن سمپتومهای یک اختلال روانی دیگر، مثلاً اختلال افسردگی عمده، اختلال وحشتزدگی، اختلال افسردگی دایم (دیستیمیا)، یا یک اختلال شخصیت، نیست هرچند ممکن است به همراه یکی از این اختلالات روی دهد. |
F. معیار A باید توسط رتبهبندیهای روزانۀ پروسپکتیو در طول حداقل دو دورۀ قاعدگی که سمپتومها حضور دارند تأیید شود. (توجه: قبل از حصول این تأیید، میتوان از یک دیاگنوزِ موقت (provisional diagnosis) استفاده کرد. |
G. سمپتومها قابل نسبت دادن به تأثیرات فیزیولوژیک یک ماده (مثلاً، یک مادۀ سؤمصرفی، داروی تجویزی، یا دیگر انواع مواد) یا یک عارضۀ پزشکی دیگر (مثلاً، هایپرتیروئیدیسم) نیستند. |
سایر ویژگیهای ثانویه
در اواخر فاز لوتهآل (luteal phase) در سیکل ماهانه، ممکن است دیلوژنها و هالوسینیشنهایی روی دهند، اما این موضوع به ندرت اتفاق میافتد. به عقیدۀ بعضی روانشناسان، فاز پیشقاعدگی (premenstrual phase) دورۀ پرخطری است زیرا احتمال خودکشی در آن زیاد است. (فاز لوتهآل آخرین مرحلۀ سیکل ماهانه است که با تشکیل جسم زرد (corpus luteum) شروع میشود و با حاملگی یا از بین رفتن جسم زرد پایان مییابد). شیوع. به گزارش DSM-5، نرخ شیوع دوازده- ماهۀ اختلال دیسفوریای پیش از قاعدگی بین 1.8% و 5.8% در زنان قاعده است. اگر تخمینها بر اساس گزارشهای گذشتهنگر (retrospective) باشند نه بر اساس رتبهبندهای روزانۀ آتی (prospective)، ممکن است بیش از میزان واقعی را نشان دهند. با این حال، نرخ شیوع تخمینی بر اساس ثبت روزانۀ سمپتومها به مدت 1 تا 2 ماه ممکن است زیاد قابل اطمینان نباشد زیرا زنانی که به شدیدترین سمپتومها مبتلا هستند ممکن است قادر به ادامه دادنِ روند ثبت مراحل و پروسه نباشند. قابل اطمینانترین تخمین برای اختلال افسردگی پیشقاعدگی 1.8% برای زنانی است که سمپتومهایشان معیارهای کامل (full criteria) را دارند بدون آنکه نقص عملکردی (functional impairment) داشته باشند، و 1.3% برای زنانی است که معیارهای کنونی (current criteria) را به همراه نقص عملکردی و بدون سمپتومهای یک اختلال روانی دیگر (که همزمان با اختلال افسردگی پیشقاعدگی روی داده است).
پیشرفت و خط سیر
اختلال دیسفوریای پیش از قاعدگی ممکن است در هر زمانی بعد از منآرک (menarche.) شروع شود. نرخ وقوع (بروز) موارد جدید در یک دورۀ فالوآپِ 40 ماهه 2.5% است (95% فاصلۀ اطمینان = 1.7 تا 3.7). بسیاری از افرادی که به یائسگی نزدیک میشوند گزارش میدهند که سمپتومها بدتر میشوند. سمپتومها بعد از یائسگی متوقف میشوند، هرچند جایگزینی هورمونیِ سیکلیک[3] میتواند باعث بروز مجدد سمپتومها شود.
عوامل خطر و عوامل پیشآگهی
عوامل محیطی. بعضی از عوامل محیطیِ ربط داده شده به بروز اختلال دیسفوریای پیش از قاعدگی عبارتند از استرس، سابقۀ ترومای میانفردی، تغییرات فصلی، و جنبههای اقتصادی- فرهنگی رفتار جنسی زنانه، و نقش جنسی زنانه به طور اخص[4]. عوامل ژنتیک و فیزیولوژیک. دربارۀ وراثتپذیری اختلال دیسفوریای پیش از قاعدگی اطلاعاتی در دست نیست.
با این حال، دربارۀ سمپتومهای این اختلال، تخمینهای موجود برای وراثت پذیری بین 30% و 80% است، و نرخ وراثت پذیری برای ثابتترین سمپتومهای پیشقاعدگی حدود 50% است.
تغییردهندگان خط سیر[5]. تعدادِ سمپتومهای زنانی که از قرصهای ضدبارداری استفاده میکنند، در مقایسه با زنانی که از این قرصها استفاده نمیکنند، ممکن است کمتر باشد.
مسایل تشخیصی مرتبط با فرهنگ
اختلال دیسفوریای پیش از قاعدگی یک اختلال مختصِ فرهنگ نیست و در افرادی در ایالات متحدۀ آمریکا، اروپا، هند، و آسیا مشاهده شده است. هنوز مشخص نشده است که آیا نرخ شیوع آن از نژادی به نژاد دیگر متفاوت است یا نه. با این حال، فراوانی، شدت، و زمانبندی سمپتومهای و نحوۀ امدادخواهی ممکن است بهشدت تحت تأثیر فرهنگ افراد باشد. مارکرهای تشخیصی[6]. همانطور که در بالا اشاره شد، دیاگنوز اختلال دیسفوریای پیش از قاعدگی توسط 2 ماه درجهبندیِ سمپتومیکِ پروسپکتیو به طور مناسب تأیید خواهد شد. تعدادی از مقیاسهای موجود، از جمله [7]DRSP و [8]VAS-PMS چندین بار مورد ارزیابی قرار گرفتهاند و معمولاً و توسط اکثر روانشناسان در کوششهای بالینی (clinical trials) برای اختلال افسردگی پیشقاعدگی به کار گرفته میشوند. مقیاس PTSRS[9] مجهز به یک خود-سنجی (self-repot) و یک ورژنِ مشاهدهگر (observer version) است، که هردو اعتباریابی شدهاند و به طور گسترده برای اندازهگیری شدت بیماری در زنان مبتلا به اختلال دیسفوریای پیش از قاعدگی مورد استفاده قرار میگیرند.
پیامدهای عملکردیِ اختلال افسردگی پیشقاعدگی. سمپتومها باید با دیسترس (رنجِ) از لحاظ بالینی معنادار و/ یا نقص شدید در تواناییِ عملکرد اجتماعی یا شغلیِ صحیح در هفتۀ قبل از پریودهای ماهانه روی دهند. نقص در عملکرد اجتماعی ممکن است توسط اختلافات زناشویی و مشکلات با فرزندان، سایر اعضای خانواده، یا دوستان نشان داده شوند. مشکلات دایم در زندگی زناشویی یا مشکلات شغلی دایمی را نباید با نابسامانیهایی که فقط در ارتباط با اختلال دیسفوریای پیش از قاعدگی روی میدهند اشتباه گرفت.
به نظر میرسد مطالعۀ سندرم پیش از قاعدگی بیش از دهها سال مملو از تناقضات بوده است. بااین حال، در سالهای اخیر درک علت و ارائه درمان برای این مقوله شتاب بیشتری به خود گرفته است. سادهترین و مناسبترین راه برای توصیف تاریخ اختلالات پیش از قاعدگی ، تقسیم آن به چهار دوره براساس تغییرات تاریخی ایجاد شده ، در واژگان فنی استفاده شده در ادبیات میباشد. این چهار مرحلۀ مشخص و برجسته درک ما را از اختلالات پیش از قاعدگی یکسان میکنند.
این مراحل عبارتند از :
- از « جنون »بقراط (370سال قبل از میلاد مسیح) تا تنش پیش از قاعدگی (PMT)[10] : در این دوره برای اولین بار شناسائی و توضیح نشانههای آن مورد توجه واقع شد و درک مشکل شروع به آغاز شدن ، نمود.
- از PMT تا PMS[11] : دراین دوره ، ارتباط بین چرخههای هورمون تخمدان و نشانهها و علائم شناخته شد.
- از PMS تا تعریف انجمن روانپزشکی آمریکا از اختلال ملال پیش از قاعدگی(PMDD)[12] (در ابتدا با نام اختلال ملال آخرین فاز لوتئال [LLPDD])؛ در این دوره ، انرژی علمی بسیار زیادی در راستای تعریف و تعیین اختلال پیش از قاعدگی صرف شد و همچنین تئوری کمبود پروژسترون مورد بحث و تحقیق واقع گردید و در نهایت این تئوری رد شد.
- از PMDD تا به امروز؛ دراین دوره این مسئله که زنان به سطوح طبیعی پروژسترون تخمکگذاری حساس هستند مورد توجه همگان واقع شد، که احتمالاً یک توضیح نورواندوکرین (اعصاب- غدد) برای آن وجود دارد و درمان میتواند با ایجاد تغییراتی در وضعیت نورو اندوکرین (اعصاب غدد) با استفاده از داروهای روان گردان حاصل میشود. (بویژه مهار کنندههای باز جذب سروتونین انتخابی [SSRIها] یا از طریق پایان دادن به تخمک گذاری)
از «جنون احساسی» بقراط تا PMT فرانک
در متون تاریخی و مذهبی در ارتباط با قاعدگی مطالب بسیاری نوشته شده است. چنین به نظر میرسد که نشانه های پیش از قاعدگی برای اولین بار در تورات، تلمود، یا آثار بقراط شرح داده شده است. گرچه بحث و آموزش گستردهای در زمینۀ قاعدگی در این دو کتاب مذهبی وجود دارد، امّا یافتن مطلبی که مستقیماً علائم پیش از قاعدگی را شرح دهد تا قبل از آثاری که به بقراط منسوب است بسیار دشوار است. در اسطورههای کهن نیز در ارتباط با قاعدگی و رفتار مطالب زیادی نوشته شده است ولی به وضوح قابل تشخیص نیست که به زمان قبل از شروع قاعدگی اشاره دارند. متون اصلی (غالباً در اسطوره شناسی یونانی ) که در ارتباط با عادت ماهیانه نوشته شدهاند دید مثبتی به این مقوله داشتهاند ولی به مرور با گذشت زمان این نگاه به سمت منفیتر شدن پیش رفت .نمونههای زیادی در آثار بقراط وجود دارند که با عبارات یا کلمات قصار وجود علائم پیش از قاعدگی را تشریح میکنند:
«خون زنان باعث آشفتگی متناوب است و در نتیجه این خون آشفته راه خودش را از سر به سمت رحم پیدا میکند ، جاییکه خارج میشود .»
«زنان یک احساس سنگینی را قبل از قاعدگی تجربه میکنند»
بعد از بقراط، سالهای زیادی گذشت تا ادبیات مراجع بیشتری را در رابطه با نشانههای پیش از قاعدگی شناسایی کند. هالبریخ به سه توصیف مهم در ارتباط با نشانههای شدید پیش از قاعدگی اشاره میکند :
اولین مورد توسط یک دانشمند زن ایتالیایی بنام تروتولو از سالرنو در قرن یازدهم به این صورت نوشته شده است که: « زنان جوانی هستند که از یک مشکل مشابه رنج میبرند و با شروع عادت ماهیانه آرام میشوند »
دومین مورد نیز از جانب ایتالیاییها بود ، جیووانی دا پادوا در قرن شانزدهم کاملاً به وضوح ارتباط بین قاعدگی و افسردگی را توضیح داده است.
در آخر هالبریخ از قول یک پزشک انگلیسی به نام جیمزکولز پریچارد مینویسد:
برخی از زنان در دورۀ قاعدگی تحت میزان قابل توجهی از هیجانات عصبی قرار میگیرند، دراین زمان حالتهای بیمارگونۀ ذهنی توسط آنها نشان داده میشود ، خلق دمدمی و خودسر ، احساسات تحریک پذیر ، بداخلاقی و ترشرویی ، احتمال درگیری و نزاع با عزیزترین بستگان و گاهی اوقات افسردگی ذهنی که به سمت مالیخولیا (افسردگی) نزدیک میشود. چه چیزی میتواند از این به عنوان توصیفی از PMS که در سال1836 منتشر شده است، دقیقتر باشد؟6
اثر یان براکینگتون در جنون قاعدگی منبع ارزشمند دیگری از اطلاعات تاریخی است. در آن او به آثار جی.ای.هیتزیگ ، بریردیبویس مونت و ریچارد وان کرافت-ایبینگ اشاره میکند. درسال 1828، هیتزیگ ارتباط بین اختلال خلقی قاعدگی و یک حکم برائت از کشتن فرزند را توصیف میکند. مادری که به جرم غرق کردن فرزند خود به مرگ محکوم شده بود، به صورت خصوصی به زندانی دیگری گفته بود که علایم و نشانههای غیرقابل توصیفی را قبل و درطول مدت قاعدگیاش تجربه میکند. پس از انجام معاینات پزشکی روی این نشانه ها و بررسی پدیدههای فیزیکی گوناگون ، او تبرئه گردید. بریردیبویس مونت چهار مورد جنون پیش از قاعدگی را توصیف میکند و رابطه بین قاعدگی و یا تحریک پذیری بیش از حد (surexcitation) و آشفتگی روانی را توضیح میدهد. براکینگیتون به دفعات به اثر بسیار تاثیرگذار ریچارد وان کرافت ایبینگ اشاره میکند که درآن نویسنده به تشریح 60 مورد جنون قاعدگی پرداخته است .
ازPMT تا PMS دالتون : تنش پیش از قاعدگی
رابرت تیلدن فرانک (1949-1875) یک متخصص زنان اهل نیویورک بود که از دانشگاه هاروارد فارغ التحصیل شده بود و پس از آن در دانشگاه کلمبیا و همچنین با عنوان رئیس بخش تخصصی بیماریهای زنان در بیمارستان مونت سینای در نیویورک به کار مشغول شد. در سال 1931 او برای اولین بار مطلبی را که در ارتباط با تنش پیش از قاعدگی در آکادمی پزشکی نیویورک خواند را تشریح نمود:
«توجه من به شکل افزایندهای به گروه بزرگی از زنان جلب شده است که با انواع گوناگونی از اختلالات پیش از قاعدگی دست به گریبان هستند. این که زنان سالم از درجات گوناگونی از ناراحتیها قبل از شروع عادت ماهیانه رنج میبرند مسئلۀ کاملاً شناخته شده ایست. کارفرمایان نسبت به این واقعیت آگاهی داشته برای این خستگی پذیری ، تحریک پذیری ، عدم تمرکز و حملات درد که به صورت موقت افزایش مییابند ، پیش بینیهایی نمودهاند. نشانهای که گروه دیگری از بیماران از آن شکایت دارند نیاز مبرم آنها به 1 تا 2 روز استراحت در رختخواب است. اختصاصاً در این گروه درد نقش مهمی را بازی میکند. دستۀ دیگری از بیماران نیز هستند که اختلالات پرکاری سراسری تیروئید در دوران پیش از قاعدگی در آنها آشکار میشوند.» فرانک در ابتدا پیشنهاد کرد علّت اصلی، افزایش استروژن تخمدانی (به علت کاهش دفع) است و در ادامه با استفاده از مواردی که بعضی از آنها توسط تابش به تخمدانها درمان شده بودند به توضیح این مسئله پرداخت که البته احتمالاً منجر به یائسگی در اثر پرتو (تابش) میشود. جلیف (1906) قبلاً از طریق گزارش در مجله پزشکی ایالتی نیویورک به این مورد اشاره کرده بود .(در هالبریخ ذکر شده)5 ، ولی فرانک کسی بود که این موضوع و ارتباط احتمالی آن با چرخۀ تخمدانی را مورد توجه جهان پزشکی قرار داد. کاملاً مشخص است که فرانک اولین کسی بود که تنشهای پیش از قاعدگی را توصیف نمود. ولی در همان زمان یک روان تحلیلگر آلمانی به نام کارن هورنای که در اوایل 1930 به ایالات متحدۀ آمریکا نقل مکان کرده بود ، «حالات پیش از قاعدگی» را در 1931 تشریح نمود (کاملاً مستقل از فرانک). وی بر ناپدید شدن علایم با شروع قاعدگی و همچنین ماهیت تکرار شوندۀ آنها تاکید مینمود. او این علائم را به هورمون استروژنی تخمدان نسبت داد ولی فهمید که این مسئله به کورپوس لوتم (جسم زرد) ارتباط دارد. بین مطالب منتشر شدۀ فرانک و نوشتههای کاترینا دالتون در سال 1953 نظریههای زیادی برای سبب شناسی ایجاد و مطرح شد که شامل مواردی مانند هورمون آنتی دیورکتیک ، آلرژی هورمونی ، کمبود ویتامینها و مواد معدنی گوناگون (پتاسیم ، کلسیم ، منیزیوم) ، فزونی هیپوگلیسمیا یا انسلوین، عدم تعادل استروژن و یا پروژسترون ، تراکم استخوان لگن ، منوتوکسین، کمبود پروژسترون ، نگهداری نمک و آب . البته نظریههای روانشناسی زیادی نیز مطرح گردید.
از PMS تا PMDD انجمن روانپزشکی آمریکا
مورتون اولین کسی بود که درسال 1950 از نظریۀ کمبود پروژسترون و عدم تعادل استروژن/پروژسترون حمایت کرد (متعاقباً رد شد). دالتون2 این نظریه را گرفت و ادعا کرد پروژسترون خالص میتواند به عنوان درمان مورد استفاده قرار گیرد و نسبت به این ادعا ، آگاه سازی وسیعی در سطح بینالمللی در دنیای پزشکی و سیاست انجام داد. او اصطلاح جدیدی بنام سندرم پیش از قاعدگی(PMS) را ابداع کرد که هنوز توسط اکثر زنان ، پزشکان ، متخصصین زنان و روانپزشکان (به استثنای آمریکای شمالی) در سرتاسر جهان مورد استفاده قرار میگیرد. دالتون باید به خاطر اینکه توجه جامعۀ پزشکی جهانی را به سوی این سندرم منعطف نمود به اعتبار زیادی دست مییافت، چرا که بدون مداخلۀ جهادی وی مشکل PMS ممکن بود نادیده گرفته شود. پشتیبانی کورکورانۀ او از درمان با پروژسترون با وجود شواهدی دال بر غیر موثر بودن آن ، یک عمل غیر علمی بود امّا او در حال تمرین و آزمایش بود و دیدگاههای وی از اوایل دهۀ 1950 نشأت میگرفت. کاترینا دالتون یک پزشک عمومی با جذبه در لندن بود. در زمانی که دانشجوی پزشکی بود از میگرن قاعدگی شدیدی رنج میبرد که در طول چهار بارداری ناپدید شد. او داشتههای خودرا کنارهم گذاشت و با همراهی یک متخصص غدد بنام دکتر ریموند گرین[13] یک اکتشاف شخصی را برای درمان با پروزسترون آغاز نمود.
کاترینیا دالتون توسط انجام تزریقهای روزانۀ پروژسترون در فواصل بین تخمک گذاری و قاعدگی توانست از میگرن پیش از قاعدگی رهایی یابد. تعجب آور نیست که بر این اساس شور و شوق و تعهد او رو به افزایش نهاد و در دهههای 1950 و 1960 برمبنای یک سری موارد تجربی از درمان موفق آسم ، اگزما و میگرن پیش از قاعدگی در میان بیماران خودش گزارش داد. بین زمانی که دالتون توصیفات اولیۀ خود از PMS را ارائه نمود و دورهای که منجر به شناختها و مقیاسهای دقیقتری گردید ، نظریههای زیادی مطرح شد و پژوهشهای زیادی به انجام رسید. بسیاری از این تلاشها منجر به تحقیقات امروزی شدند، ولی باید اعتراف کرد بسیاری از دانستههای ما از آن دوران بر اساس معیارهای تشخیصی مبهمی است و به این ترتیب از آن همه کار انجام شده ، نتایج محدودی را میتوان بدست آورد.
نظریههای غالب و کار محور در چند زمینه در دورۀ زمانی از 1953 تا اواخر دهۀ 1980 این زمینهها عبارتند از:
- سبب شناسی ـ غدد درون ریز تخمدانی : فزونی استروژن ، کمبود پروژسترون ، عدم تعادل استروژن/پروژسترون
- سبب شناسی– سایر هورمونهای غیر تخمدانی
- درمان – تجربی (روایتی) ، آزمایشهای کنترل نشده و آزمایشهای کنترل شدۀ تصادفی(RCTs)
- روشهای کمّی و تعاریف
پژوهشهای غدد درون ریز تخمدانی دراین دوره غالب بودند. تحقیقات متمرکز بر استروژن و مخصوصاً پروژسترون، از نهضت کمبود پروژسترون دالتون بوجود آمد. در پایان این دوره تاریخی روشن شد پژوهشی که منجر به مطالعات نشان دهندۀ بالا یا پایین بودن سطوح استروژن و پروژسترون در بیماران مبتلا به PMS شده بود، با کنترلها مورد مقایسه قرار گرفته است. محققان و بیشتر صنعت داروسازی آن دادههایی را انتخاب میکردند که از موارد مورد نظر خودشان پیشتیبانی مینمود. پروندۀ کمبود پروژسترون تقریباً بسته شد ولی این مسئله باعث توقف تجویز آن و همچنین صدور مجوز برای پروژسترون و پروژستوژن خوراکی نگردید. این نکتۀ جالب لازم به ذکر است که در انگلستان این تولیدات همچنان تنها موارد دارای مجوز در زمینۀ PMS هستند که با وجود شواهد بیشمار دال بر عدم تاثیر آنها ، بصورت گستردهای تجویز میشوند. گرچه برخی مطالعات با نشان دادن تفاوتها سعی در پشتیبانی از این نظریهها را دارند، ولی باید توجه کرد که آزمایشات مجدد کمی در این زمینه انجام گردیده و احتمالاً دلیل مهمتر این است که معیارهای خاص و تکنیکهای کمّی که در حال حاضر مورد استفاده قرار میگیرند در گذشته وجود نداشتند. بیشتر این مطالعات انجام شده به دلیل نتایج منفی یا حمایت شده قابل اتکا نیستند .
[1] the premenstrual phase of the cycle
[2] expressivity: the timing of the expression of symptoms
[3] cyclical hormone replacement
[4] stress, history of interpersonal trauma, seasonal changes, and sociocultural aspects of female sexual behavior in general, and female gender role in particular.
[5] Course modifiers
[6] Diagnostic Markers
[7] Daily Rating of Severity of Problems (DRSP)
[8] Visual Analogue Scales for Premenstrual Mood
[9] Premenstrual Tension Syndrome Rating Scale (PTSRS)
[10] Premenstrual Tension
[11] Premenstrual Syndrome
[12] Premenstrual Dysphoric Disorder
1 برادر گراهام گرین رمان نویس و نمایشنامه نویس انگلیسی و سر هیو گرین مدیر سابق BBC
Reviews
There are no reviews yet.